قضاوت در روانشناسی شناختی
قضاوت در روانشناسی شناختی
چرا قضاوت می کنیم؟ آیا ٰ قضاوت، در زندگی اجتماعی ما ضروری است!قضاوت در روانشناسی شناختی از دیدگاه تکاملی، یک اصل حیاتی برای بقا است.

قضاوت در روانشناسی شناختی به فرآیند ذهنی ارزیابی یا تصمیم گیری در مورد یک شی، رویداد یا موقعیت خاص بر اساس اطلاعات موجود اشاره دارد. این فرآیند شامل ترکیبی از فرآیندهای شناختی مختلف از جمله ادراک، توجه، حافظه، استدلال و هیجانات است. قضاوت در روانشناسی شناختی از دیدگاه تکاملی، یک اصل حیاتی برای بقا است. قضاوت، یکی از چیزهایی است که باعث می شود درباره دیگران به شناخت رسیده، با آن ها ارتباط گرفته و بتوانیم دریابیم که نیت پشت افعالشان چیست! اما همین قضاوت، امکان دارد ما را به سمت و سویی ببرد که از درک رفتار دیگران بسیار دور شویم. در این شرایط حتی به دیدگاه های اشتباهی هم رسیده و ممکن است تصمیمات کاملا غلطی اتخاذ کنیم.

چه می شود که یک مولفه، جایی وارد شده و به ما کمک می کند، و در شرایطی دیگر اسباب زحمت ما شده و دیدگاه غلطی به ما ارائه می دهد؛ و ممکن است ما را به این جمله وا دارد که «ای کاش در این شرایط برای کمک نبود که اینطور به غلطم بیاندازد»! باری می دانیم که نمی تواند نباشد! همیشه هست؛ ولی باید چه کار کرد که برای کمک باشد، نه برای به غلط انداختن؟

در این نوشتار می خواهم درباره قضاوت در روانشناسی شناختی و اینکه چطور قضاوت کنیم صحبت کنم و در ادامه با یکدیگر به بررسی قضاوت در روانشناسی شناختی بپردازیم که «اصلا باید دیگران را قضاوت کنیم»؟ پس با هنجارشکنی مجله روانشناسی مانگ از صحبت درباره قضاوت در روانشناسی شناختی، همراه باشید!
 
قضاوت در فرهنگ
هنگام به میان آمدن حرف از قضاوت، به احتمال خیلی زیاد این جمله کلیشه ای به ذهنمان خطور می کند: «زود قضاوت نکنیم»؛ یا ممکن است در خیلی از محافل جملاتی بشنویم، همه و همه با این مضمون که: «تو نباید دیگران را قضاوت کنی! سرت توی زندگی خودت باشد». این جملات را در شرایط مختلف، از افراد مختلف (آشنا یا غریبه) در پیام هایی اندرزگونه دیده و شنیده ایم. زیاد گفته اند، زیاد شنیده ایم؛ اما پس چرا این قضاوت کردن از سرهایمان نمی افتد؟ قضاوت چه چیزی دارد که فارغ از هزینه های بسیاری که به خاطر آن می دهیم، همچنان همیشه و همه جا با ما هست؟ قضاوت در روانشناسی شناختی چیست؟
چرا قضاوت می کنیم؟
قضاوت در روانشناسی شناختی از دیدگاه تکاملی، یک اصل حیاتی برای بقا است.

از دیدگاه تکاملی، توانایی قضاوت سریع و دقیق در مورد سایر افراد و موقعیت‌ ها برای بقای ما به عنوان یک گونه، حیاتی بوده است. قضاوت در روانشناسی شناختی، ما را قادر می سازد تا به این موارد خاص، دست پیدا کنیم:

۱٫ ارزیابی تهدید ها و فرصت‌ ها: با قضاوت دیگران، می‌ توانیم تهدید ها یا متحدان بالقوه را شناسایی کنیم و به ما این امکان را می ‌دهد که تصمیمات بهتری در مورد اینکه به چه کسی نزدیک شویم یا از آنها دوری کنیم، بگیریم.

۲٫ محیط اجتماعی خود را معنا کنیم: قضاوت به ما کمک می ‌کند افراد و موقعیت‌ها را دسته بندی کنیم و جهان را قابل درک‌ تر و قابل پیش بینی‌ تر می کند.

۳٫ تسهیل همکاری: با قضاوت در مورد نیات دیگران، می توانیم مطمئن شویم که آیا آنها قابل اعتماد هستند و تصمیم می گیریم که آیا می خواهیم با آنها همکاری کنیم یا خیر.

قضاوت کردن می تواند به این معنی باشد که ما در شرایط مختلف، در مواجهه با افراد متفاوت، با خواندن یا دیدن یک متن، با دیدن رفتار یک فرد، تلاش می کنیم تا بررسی و تحلیلی انجام داده و مضمون آن اتفاق یا پدیده را برای خودمان روشن کنیم (جهت مطالعه بیشتر در این رابطه، می توانید مطلب مربوط به نظریه اسناد چیست را مطالعه کنید). اگر کمی بیشتر دقت کنیم، خواهیم دید که قضاوت در روانشناسی شناختی به مانند درک کردن است؛ البته نه به آن معنا که درک کردن و قضاوت را یکی بدانیم! ارتباط قضاوت و ادراک را اینگونه دریابید که برای ادراک، حتما باید قضاوت صورت گیرد!
یکی از جواب هایمان را گرفتیم. قضاوت کردن برای ما اجتناب ناپذیر است؛ چراکه اگر نتوانیم از موضوعی سر در آورده یا آن را درک کنیم، زیستن سخت می شود. باید درک کنیم و برای درک کردن، قضاوت کنیم! پس برای ما روشن شد که قضاوت کردن جزئی لاینفک از زندگی ما و شخصیت ماست.
قضاوت، در زندگی اجتماعی ما ضروری است!

حال قضاوت کردن را در ارتباط با دیگران و همچنین زندگی اجتماعی خودتان در نظر بگیرید. به نظرتان می توانید بی آنکه قضاوتی از دیگران داشته باشید، با ایشان ارتباط گرفته یا همکاری کنید؟ قطعا نه! هنگام ارتباط گرفتن با فردی، تصمیم گرفته ایم که وقت و زمان خود را جهت برقراری ارتباط با این فرد صرف کنیم؛ فکر می کنید بر چه اساسی تصمیم گرفته ایم که با فلانی ارتباط برقرار کنیم و با دیگری نه؟ قطعا بر اساس قضاوت.

قضاوت اینکه فلان فرد برای ما مفید است، یا آنکه فلان فرد را دوست داریم و دیگری را نه. پس اینجا هم مشاهده کردیم که چقدر قضاوت در روانشناسی شناختی، برای ما مهم و حیاتی است. حال همه در این نوشتار قضاوت در روانشناسی شناختی، اینکه چرا قضاوت می کنیم واقف شده ایم!

قضاوت در روانشناسی شناختی به فرآیند ذهنی ارزیابی یا تصمیم گیری در مورد یک شی، رویداد یا موقعیت خاص بر اساس اطلاعات موجود اشاره دارد. این فرآیند شامل ترکیبی از فرآیندهای شناختی مختلف از جمله ادراک، توجه، حافظه، استدلال و هیجانات است.

فرآیند قضاوت در روانشناسی شناختی با ادراک آغاز می شود، جایی که افراد اطلاعات حسی در مورد شی یا رویدادی که در حال ارزیابی هستند، دریافت می کنند. سپس این اطلاعات از طریق توجه فیلتر می‌شوند، جایی که افراد بر جنبه‌های مربوط به شی یا رویداد تمرکز می ‌کنند و موارد نامربوط را نادیده می ‌گیرند.

هنگامی که توجه متمرکز شد، اطلاعات در حافظه ذخیره می شود و در آنجا با دانش و تجربیات موجود مقایسه می شود. این فرآیند مقایسه شامل فرآیندهای خودکار و کنترل شده است، با فرآیندهای خودکار سریعتر و کمتر آگاهانه، در حالی که فرآیندهای کنترل شده، کندتر و عمدی تر هستند.

پس از فرآیند مقایسه، افراد درگیر استدلال می شوند، جایی که مزایا و معایب یک شی یا رویداد را می سنجند و بر اساس ارزیابی خود تصمیم می گیرند. این فرآیند قضاوت در روانشناسی شناختی می‌ تواند تحت تأثیر سوگیری‌های شناختی مختلف قرار گیرد: مانند سوگیری تأیید، که در آن افراد تمایل دارند به جستجوی اطلاعاتی بپردازند که باورهای موجود آنها را تأیید کند، و سوگیری در دسترس بودن، جایی که افراد احتمال رویدادهایی را که راحت‌تر به خاطر می‌آورند، بیش از حد برآورد می ‌کنند.

در نهایت، قضاوت در روانشناسی شناختی همچنین می ‌تواند تحت تأثیر واکنش‌های هیجانی قرار گیرد، جایی که افراد ممکن است بر اساس واکنش‌ های هیجانی خود تصمیم بگیرند نه ارزیابی منطقی از شی یا رویداد. این امر به ویژه در شرایطی که شی یا رویداد دارای اهمیت شخصی است، مانند تصمیم گیری در مورد سلامتی یا روابط، مرتبط است.

قضاوت کردن کار همیشگی ما است؛ اما چی می شود که یک جا درست قضاوت می کنیم و یک جای دیگر غلط؟ بگذارید با یک مثال این بخش را پیش ببریم:

دو نفر را در نظر بیاورید: یکی از این افراد دوست صمیمی ماست و دیگری یک غریبه. اگر این دو نفر رفتاری یکسان با نیتی یکسان داشته باشند، آیا ما قضاوت یکسانی از رفتارهای این دو نفر خواهیم داشت؟ مثلا در نظر بگیرید که این دو نفر، تصمیم گرفته اند که به شوخی، به پشت سر شما ضربه بزنند یا آنکه به هر نحوی شما را اذیت کنند (باز هم به شوخی)؛ این درحالی است که شما از این موضوع خبر ندارید. آیا شما در برخورد اول، قضاوت یکسانی از این دو نفر خواهید داشت؟

همانطور که ادامه مثال بالا از قضاوت در روانشناسی شناختی را می توانید حدس بزنید، قضاوت ما بسیار بسته به پیشینه ذهنی ما است! اگر دوست صمیمی ما با ما شوخی کند، گاها ممکن است واکنش تندی نشان دهیم؛ اما هرگز واکنش ما مثل برخورد با غریبه نخواهد بود. در هر صورت، قضاوت رفتار دوستمان در قیاس با رفتار یک غریبه، کاملا متفاوت است. این تفاوت را می توان به این علت دانست که ما در قبال یک دوست و یک غریبه، پیشینه ذهنی متفاوتی داریم.

احتمال آنکه رفتار آن غریبه را خصمانه قضاوت کنیم، بسیار است؛ زیرا احتمالا هیچ پیشینه ای در ذهن از اینکه فردی غریبه، یک شوخی دردناک یا اذیت کننده با ما داشته باشد، نداریم! هرچقدر که در این شرایط ظرفیت بالایی نیز داشته باشیم، حتما در مواجهه با شوخی فرد غریبه سیستم جنگ و گریز و سیستم سمپاتیک فعال تری خواهیم داشت. این یعنی قضاوت ما از غریبه خصمانه تر بوده است!

پس ما بر اساس پیشینه ذهنی، علاقه ای که به افراد داریم، شرایطی که در آن قرار داریم و اینکه تا چه اندازه ظرفیت ذهنی و شناختی داریم، دیگران را قضاوت می کنیم. هر اندازه مولفه های مرتبط با قضاوت در روانشناسی شناختی ما متفاوت تر باشند، قضاوت‌گری ما هم متفاوت خواهد بود.
وقتی که اشتباه قضاوت می کنیم…
تا به اینجا از قضاوت در روانشناسی شناختی، شاید دریافته باشید که چرا گاهی به غلط قضاوت می کنیم؛ اما در این مختصات از نوشتار، می خواهیم با جزئیات بررسی کنیم که چرا گاهی به غلط قضاوت می کنیم؟

غلط قضاوت می کنیم، چون دیدگاه مختلفی داریم! برگردیم به مثال شوخی دوست و غریبه. اگر پیش از آنکه این دو نفر با ما شوخی کنند، از عمل شوخ طبعانه آنها آگاه بودیم، همچنان ممکن بود که واکنش متفاوتی داشته باشیم؟ آیا اصلا ممکن بود که سیستم جنگ و گریز ما فعال شده یا سمپاتیک ما فعالیت زیادی در قبال فرد غریبه داشته باشه؟
ما رفتار فرد غریبه را خصمانه درک کردیم، چون از منشا رفتار و نیت فرد آگاه نبودیم. این شرایط را در قضاوت های غلط و نادرست دیگرمان در نظر آورید. در شرایط دیگر هم وقتی دیگران را به «اشتباه» قضاوت می کنیم، برداشت نادرستی از رفتار یا شرایط پیش آمده داشته ایم. حال با این شرح رفته بر موضوع قضاوت در روانشناسی شناختی، به منظور جلوگیری از انجام قضاوت های نادرست باید چه کرد؟

چگونه درست قضاوت کنیم؟

قضاوت کردن یک امر اجتناب ناپذیر است و قطعا از آن رو که پیشینه ذهنی متفاوتی نسبت به رفتار و نیات دیگران داریم، نسبت به افعال ایشان سوء برداشت خواهیم داشت! احتمالا تا به اینجایش به دست خودمان نیست. پس یعنی باید به این باور برسیم که قضاوت غلط درباره دیگران را نمیتوانیم کاری کنیم و در نتیجه خودمان را در این ورطه بی تقصیر بدانیم؟
در قضاوت در روانشناسی شناختی، عوامل متعددی می توانند بر نحوه قضاوت ما در مورد دیگران تأثیر بگذارند، از جمله:

۱٫ بار شناختی: زمانی که ما از نظر ذهنی مالیات می گیریم، بیشتر به اکتشافات تکیه می کنیم و قضاوت های جانبدارانه می کنیم.

۲٫ خلق و خو: حالت عاطفی ما می تواند بر قضاوت های ما تأثیر بگذارد. خلق و خوی مثبت منجر به ارزیابی های مثبت بیشتر و خلق های منفی منجر به ارزیابی های منفی بیشتر می شود.

۳٫ انگیزه: اهداف و انگیزه‌های ما می‌ توانند قضاوت‌های ما را شکل دهند، زیرا ممکن است نسبت به کسانی که منافع شخصی ما را تهدید می‌کنند انتقاد کنیم یا با کسانی که از اهداف ما حمایت می‌کنند، نرم‌ تر باشیم.

۴٫ زمینه فرهنگی و اجتماعی: زمینه فرهنگی و محیط اجتماعی ما می تواند طرحواره های ما را شکل دهد و بر قضاوت های ما تأثیر بگذارد. برای مثال، افرادی که از فرهنگ‌ های فردگرا هستند، ممکن است بیشتر رفتار را به ویژگی‌های شخصیتی نسبت دهند، در حالی که افرادی از فرهنگ‌های جمع‌گرا ممکن است به احتمال بیشتری، رفتار را به عوامل موقعیتی نسبت دهند.

ما قضاوت می کنیم و این کار براساس دیدگاه ما نسبت به افراد و شرایط انجام می شود؛ قطعا همیشه دیدگاه ما با دیگران و شرایط یکسان نخواهد بود و به غلط خواهیم افتاد؛ اما یک بخش از قضاوت در روانشناسی شناختی، دست خودمان است و آن هم عبارت است از عمل کردن متناسب با قضاوت هایمان! شاید درست یا غلط بودن قضاوت ما در شرایط مختلف دستخوش تغییر باشد؛ اما اینکه چگونه بر اساس قضاوتمان عمل کنیم، دست خودمان است!

پیش از آنکه بر اساس قضاوت هایتان به عملی اقدام کنید، سعی کنید این را در نظر بگیرید که شرایط شما و دیگران تا چه اندازه یکسان است؟ گاهی باید خودمان را در شرایط فرد مقابل یا شرایط پیش آمده قرار بدیم و سعی کنیم از دید دیگران نیز به موضوع نگاه کنیم. اگر آن موضوع برایمان قابل درک بود، می توانیم قضاوت خودمان را تصحیح کنیم؛ و اگر شرایط برای ما قابل درک نبود، خواهیم توانست به قضاوت خودمان اعتماد بیشتری (نه کامل!) داشته باشیم، و همواره توجه به این نکته مهم است که ممکن است همیشه عاری از خطا نباشیم!
ضروری، همچون قضاوت کردن دیگران!

قضاوت کردن برای همه ما ضروری است، ما باید نسبت به همه چیز قضاوت داشته باشیم؛ اما همواره باید بررسی کنیم که قضاوت ما تا چه اندازه درست است و سپس عمل کنیم. همچنین، دنبال این نباشیم که هرگز قضاوت غلطی نداشته باشید؛ باید با این دید نگاه کرد که ما اشتباه می کنیم و یاد می گیریم؛ پس می توانیم غلط قضاوت کنیم، تا درست قضاوت کردن را نیز یاد بگیریم.